یا اهل بیت النبوة
به نام خدا
سلام
مادر که شوی؛ همین نصفه نیمه حتی؛ با همه ی مرارت های جسمی اش عنایات خدا را یک طور دیگر لمس میکنی؛ هربار که لمس میکنم از ته دل دعا میکنم خدایا ازین لمس کردن ها به همه ی آرزومندها عنایت کن...
عنایت که می بینی دلت میخواهد مواظب تر باشی؛ وضو گرفتم و ایستادم پای گاز؟ وضو گرفتم و نشستم سر سفره؟
چشمم مدخل روحم هست، روحی که بیش از جسم با این جنین سر و کار دارد... امروز چشمم در امان از حرام بود؟
گوش... قلب... زبان...
خیلی مسئولیت سنگینی است...
هر روز بعد از نمازم به عجزم محضر خدا و اهل بیتش اعتراف میکنم و سلام می دهم به 14 معصوم و حضرت علمدار و حضرت علی اکبر و حضرت زینب و حضرت معصومه... و عاجزانه از همه خواهش میکنم که حواسشان به فرزند من بی حواس باشد...
وقتی به نام حضرت معصومه میرسم یک طوری انگار در دلم بانو میگوید: ناراحت نباش؛ خیالت راحت؛ به ما که رو زدی رویت را زمین نمی زنیم...
برایم دعا کنید که حالا که خدا مرا لایق مادر شدن دانسته؛ فرزندم هم لایق سربازی حضرت حجت بداند.... الهی آمیـــــــــــن
+منو ببخشید که نیستم؛ به قول یزدیا خوبُم نی زیاد بیام نت!!
+ وای باتجربه ها کمک؛ هر روز داره به لیست چیزایی که حالم ازشون به هم میخوره اضافه میشه: گوشت قرمز؛ ماهی؛ مرغ جدیدا اضافه شدن
دیروز به زور جناب همسر یک تکه ی 1CM*1CMگوشت خوردم و بنده خدا را از کرده اش پشیمون کردم!!!
مادر همسر پریروز از تهران اومدن و برای نی نی گولوی ما سوغاتی آوردن
شبیه همین 5 تیکه فقط رنگ سبز- آبی
ان شاالله که فرزندانمون سردار امام زمانشون باشن.
وسایل نی نی هم مبارکه خانمی :))
با این ویار هم فعلا باید بسازی، طبیعیه نگران نباش. به زودی خوب میشه