♡بهشـــت زودهنـــگــام♡

♡بهشـــت زودهنـــگــام♡

بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصـرِهِم
لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ
و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
رمز خوشبختی اینه که یقین پیدا کنی خدا و آقات(عج) شاهد کاراتن...
رمز خوشبختی گناه نکردنه
رمز خوشبختی برای خدا زندگی کردنه حتی اگه بقیه نذارن
اینکه هر کاری میخوای انجام بدی به قصد قربت و از رو محبت انجام بدی
بندگی کن تا بندگی ات کنند...
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
پیامبر(ص) میفرمایند:
"هر کس در کتابی یا نوشته ای بر من صلوات بفرستد ( یعنی صلوات را بنویسد ) تا نام من در آن کتاب هست ملائکه برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند."
اللهُم صّل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
حضرت آیت الله بهجت(ره) می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
آدرس وبلاگ قبلیم که البته بخش عمده اش حذف شده:
http://god-mylove-me.blogfa.com/

آخرین مطالب

  • ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۵۹ سلام

شب قدر برای چیست؟

شب قدر براى این است که ما فرصتى براى جمع بندى از خود و کارهاى خود داشته باشیم. محاسبه و حسابرسى داشته باشیم، که آیا از خاک و چوب کمتریم؟!

بگذار «یا لَیْتَنى کُنْتُ تُراباً» را همین امروز بگوییم، نه روزى که دیگر حاصلى نداریم.

یک دانه گندم را وقتى به دل خاک مى‌‏دهند، هفتاد برابر برمى‌‏گرداند.

پس حاصل من کو؟ شکوفه‏‌هاى من کو؟
 جز کینه‌‏هاى متراکم، جز نفرت‏‌ها، جز حسادت‏‌ها و جز توقع‏‌ها چیزى در دل من سبز نشده است.

در سوره عادیات آمده است: قسم به حرکت که انسان راکد و ناسپاس است؛ «إِنَّ الْانْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»، بى‌‏فایده است و راه نیفتاده.
 انسان جز براى ربّش براى همه چیز مى‌‏دود.

«قُتِلَ الْانْسانُ ما أَکْفَرَه»؛ مرده باد این انسان که چه ناسپاس است! در حالى که همه هستى به او ختم شده و پیوند خورده است. او ثمره و میوه همه هستى است.


...همه هستى به تو منتهى شده تا تو به بلوغ برسى، حال تو خودت را براى چه کسى خرج مى‌‏کنى؟ زیر دندان چه کسى مى‌‏روى؟
 در چراگاه سبز عمر تو چه کسى خیمه مى‌‏زند و از این لحظه‏‌هاى عمر تو چه کسى بهره‌‏بردارى مى‌‏کند؟

در دعاى مکارم الاخلاق آمده است: «انْ کانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَأقْبِضْنى الَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ الَىَّ أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَىَّ»
 خدایا! اگر عمر من مرتع و چراگاه شیطان شده و در عمر من، او پروار مى‌‏شود، قبل از اینکه غضب تو مرا در هم پیچد و مَقْت تو بر من استوار و محکم شود، مرا ببر.

علی صفایی حائری عین.صاد
اخبات ص95


پ ن: جناب همسر فرمودند خوب نیست روی دوستان جانت را زمین بیاندازی؛ منتها قیودی را فرمودند که بهتر است اضافه شود که انشالله می شود.

برای تـــ♡ـــو
۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۵۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

دوست خوبم بانوی گمنام زحمت طراحی و نصب هدر را کشیدن

مرسی عزیزم

وب ایشونم ازون وب خوب خوباس

آدرسشون"کلیک"

برای تـــ♡ـــو
۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۶ موافقین ۶ مخالفین ۰

به نام خدای جمیع خلایق...


سلام به همه

طاعات و عباداتتون قبول؛ پیشاپیش بابت طولانی بودن پست عذر میخوام ولی خواهشم اینه مجرداش و عقدیا و تازه عروسا پاراگرافایی که اولش یه ستاره قرمز داره را چندباره بخونن


برای تـــ♡ـــو
۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۳ موافقین ۵ مخالفین ۱ ۱۵ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای تـــ♡ـــو
۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۱

خلاصه اون نا رفیق ما و مثلا!!! برادر نامحرمش هرچی از دهنشون اومد بار ما کردن؛ منم جواب پسره را که نمیدادم شروع کرد زنگ بزنه؛ رد میدادم و فقط به دختره پیام دادم که من منظوری از حرفم نداشتم اول هم هرچی بهت گفتم به خودم میگم در هرصورت حلال کن شما را به خیر و مارو به سلامت

گوشیمو خاموش کردم و با صورت اشک آلود شروع کردم دعای توسل یا کمیل  بخونم (یادم نیست کدوم بود)و هدیه کنم به دوست شهیدم که مدام باهاش از لحاظ معنوی در ارتباط بودم(شهید محمدرضا تورجی زاده)

ولی نمی دونم چرا گریه ام بند نمی رفت؛ آخر شبم بود و همه خواب بودن؛ هرچی با خودم حرف میزدم فایده نداشت؛ رفتم تو حیاط و گفتم: خدایا نکنه من واقعا تهمت زدم بهش؟ خدایا خودت شاهدی من همچین منظوری نداشتم؛ من فقط می خواستم حواسش به خودش باشه و بهش هشدار بدم

رفتم که بخوابم و همچنان با خودم همین حرفا را میزدم و تو این فکر بودم که چطور ازش حلالیت بخوام؛ چون اون شهرکرد بود و من تو یه شهر دیگه؛ جواب تلفنمم که مطمئن بودم نمیده؛ دلمم نمی خواست باهاش حرف بزنم فقط نمی خواستم هیچ حقی به گردنم بمونه

تصمیم گرفتم که یه  مدتی ثواب کارای خیرمو تقدیم کنم به این دوست شهیدم و این دوستم که قبول نمیکرد کارش اشتباهه

 و خوابم برد....

چه خوابی دیدم؛ نمی دونم واقعا همین تعبیری که تو ذهنمه تعبیر خوابم بود؟ فقط هر وقت یادم از خوابم میاد اشک تو چشام حلقه میزنه

خواب دیدم خیلی سرگردونم و پشت دیوار یه مکانیم که مطمئن بودم هنوز نمی تونم وارد اونجا شم؛ دنبال یه روزنی بودم که داخل اون مکان را ببینم؛ انگار یکی بهم گفت ازون دریچه ی آبی نگاه کن

یکم خم شدم و ازون دریچه نگاه کردم... وااااااااای چه جای زیبایی بود؛ یعنی تا چشم کار میکرد سر سبزی و قرمزی گل های لاله بود....دوست شهیدم کنار یه جوی آب نشسته بود و یه رحل باز کرده بود وداشت از روی یه مفاتیح با صوت زیباش میخوند؛ منم همینطوری نگاهش میکردم و از چهره ی نوارنی و صوت زیباش لذت میبردم؛ یادمه تو خواب همینطوری که اشک تو چشام جمع شده بود نگاهش میکردم که ناگهان دعاشو قطع کرد و به دریچه ای که داشتم نگاه میکردم یه نگاهی بهم انداخت و یه لبخند زد...من اون لبخند را از روی رضایت دیدم نمی دونم واقعا همین منظور بود؟ خدا میدونه

فقط امیدوارم اون دوستم حلالم کنه و هرجا هست آگاه بشه و عبد خدا بشه.... منم رابطه ام با دوست شهیدم قوی وقوی تر شه

به همه دوستی با یه شهید را توصیه میکنم؛ شدیـــــــــــدا...

لبخند دوست شهیدم عین همین لبخند تو عکسش بود...

صوت شهید تورجی زاده "کلیک"


برای تـــ♡ـــو
۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ نظر

بسم الله مهربون

سلام به همه

مطلبی که میخوام بنویسم ربطی به زندگی متاهلی نداره

موضوع برمیگرده به حدود 3 سال پیش که من از صحبت های دوستم مشتاق شناخت  یک شهید شدم و همین اشتیاق باعث شیفتگی و به دنبال اون تغییر تقریبا زیادی تو زندگیم شد که باعث قطع ارتباطم با بعضی دوستای به شدت نزدیکم شد.

اما یکی از اونا بعد از چند ماه از قطع بودن ارتباط پیامک درددل و تنهایی فرستاد؛ منم یه پیام امیدوارکننده جوابشو دادم

کم کم سر حرفو باز کرد و فهمیدم که با یه نامحرمی آبجی داداش بودن و قضیه وقتی به ازدواج کشیده آقا گذاشته رفته!!

از ما دلداری و ازون ابراز دلتنگی و آه و ناله

تا حدود یه هفته بعد که با یکی دیگه که دم از ولایی بودن هم میزده(لعنت به هرچی الکی دم زنهشکلک های یاهو) از توی اینترنت آشنا میشن و ایمیل و چت و اس ام اس و تک زنگ و زنگ(واقعا اینا مراحل رابطشون بودا؛ یعنی فقط شیطون به این زیبایی گام به گام آدمو میکشونه تو باتلاقشکلک های یاهو)

آشنایی میکشه به علاقه و بعد که باز فهمید آقا به یه خواهر دیگه علاقه دارن یاد ما کرد این رفیق شفیق ما!!

ما هم بهش گفتیم: عزیزم؛ دوست گلم من و تو ظاهرمون مذهبیه نه؟ گفت آره؛ گفتم هیچ پسری به یه دختر ظاهرا مذهبی و سربه زیر شماره نمیده؛ شیطون هم کاملا به این موضوع واقفه؛ پس یه طور دیگه واسمون دام پهن میکنه؛ دام صحبت از شهدا با نامحرم؛ دام بحث بر سر ولایت فقیه با نامحرم؛ دام آبجی و داداشی؛ دام ما منظوری نداریم واقعا خواهر و برادریم؛ شیطونم که ساده!!! خیلی از همین آبجی داداشی ها کم کم که رابطشون عمیق شده کارشون به زنا کشیده شده؛ خودشون هم نفهمیدن از کجا خوردن!!!

من نمی دونم کدوم کارخونه ای ازین کلاه های شرعی میدوزه واسه سر رابطه ها؟

آقا گفتن این عبارات همانا و جوش آوردن رفیق ما همانا که به چه حقی به من تهمت میزنی؟ هرچی گفتی خودتی و ... منم گفتم بله اول این حرفا را به خودم میزنم؛ حضرت علی از ترس به گناه نیافتادن؛ به زن نامحرم سلام نمیکرده حالا من کی هستم که مطمئن باشم به گناه نمی افتم و با پسر نامحرم داداش شم و سر مزار شهدا باهاش قرار بذارم(مزار شهدا محل قرارهاشون بوده!!)

جوش آورده بود و تند تند پیام میداد و منم نخونده حذف میکردم؛ بعدشم نامردی نکرد و شماره ی منو داد به آقا پسر محترم؛ اون پسر هم طی چند پیام از خجالت من در اومد!!!

یعنی چه اشکی از من گرفتن اون شب...

ادامه ی داستان را در قسمت بعد ببینید...

برای تـــ♡ـــو
۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۸ نظر
قسمت آخر!

۵۶. ظاهرتان را برای او بیارایید.

بعله بیارایید و ازین صوبتا، حتی اگه در منزل یک عدد نی نی تپل دوست داشتنی دارین، بازم قرار بذارین که هر روز یه ساعتی، حتی شده چند دقیقه به آراسته جلوی او بودن بگذره،


۵۷.
اگر از دست او عصبانی هستید، با او قهر نکنید.

یکی از قرارایی که باهم میذارین اینه که قهر اصلااااااااااا، هیچوقتـــــــــــــــــ.

۵۸. بهترین دوست او باشید.

ازش بخواین بهتون نقد کنه و راه حل بده تا بتونین بهترین دوست ایشون باشین تا از شما فراری نشه.


۵۹.
تنها به خاطر وجود خودش به او عشق بورزید.

تنها و تنها... نه بخاطر تحصیلاتش، نه قیافه ی زیباش، فقط بخاطر شخصیتش...

۶۰. با احترام با او رفتار کنید.

همیشه و همیشه حتی اگه دوست دارین از دستش هوار بکشین

برای تـــ♡ـــو
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

ادامه...

۵۱. با او به پیاده روی بروید.

تقریبا هر شب برنامه بذارین که حداقل 20 دقیقه یه مسیری را پیاده برین، سعی کنین مسیر خلوت باشه تا بتونین بدو بدو و شوخی هم بکنینl moto

۵۲. خوبی های او را بزرگ و بدی هایش را کوچک جلوه دهید.

این موضوع چند بار دیگه تکرار شده بود، اما حرف حساب هرچی تکرار شده بازم شیرینه، خوبی های همه ی آدما را بزرگ کنین و بدی هاشون را کوچیک، اینطوری هم خودتون آرامش دارین هم خدا به شما عاشقتر میشه...


۵۳.
از او انتظار نداشته باشید بتواند فکر شما را بخواند، او این توانایی را ندارد.

مردا اصلاااااااا نمی تونن فکر شما را بخونن، چند بار دیگه هم تکرار کردم که اصولا یه مرد از شنیدین حرف رک لذت میبره، میخوای نازتو بکشه؟ مستقیم بگو، میخوای سر وقت جایی بیاد، مستقیم بگو، غر نزن

۵۴. اگر می خواهید وسایل یا کاغذهایش را دور بیندازید، ابتدا از او بپرسید.

آره حتماااااااا


۵۵.
به تناسب اندامتان اهمیت دهید.

اگه هر شب پیاده روی برین تناسب اندامم دارین دیگه

ادامه داره...

برای تـــ♡ـــو
۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ادامه...

۴۶. با او دعوا و مشاجره نکنید.

اصلا بحث کردن با آقایون و اعصاب اونا را خورد کردن هیــــــــــــچ ثمره ی مثبتی نداره که فقط و فقط آتیش پاشیدن و دور شدنتون از همدیگه ثمره اش هست، الکی میگن دعوا نمک زندگیه. کلاه سرمون گذاشتنپ!!


۴۷.
با او مودب و مهربان رفتار کنید.

خصوصاااااااا جلوی بقیه، خصوصااااااا جلوی خدا و امام زمان(ع)(یعنی همیشه و همه جا)

۴۸. برای هر موضوعی او را سرزنش نکنید.

اصلا هیچوقــــــــــــــت نباید یه مرد سرزنش شه، حتی حتی حتی اگه رفته باشه خرید و بنجول ترین چیز را خریده باشه، این مرد حتما نباید شوهرت باشه ها، برادرت، پسرت، پدرت و ...


۴۹.
وقتی کار اشتباهی می کند، به او نگویید: به تو گفتم اینطوری می شود!

این یکی از مصادیق سرزنشه!!

۵۰. بر سر پول با او دعوا نکنید، او خود نسبت به این موضوع احساس مسئولیت می کند.

آره وقتی یه مرد بهتون اجازه میده که برای یه خرید شما پول بدین به احتمال 90% دستش تنگه، اصلااااااا به روش نیارین و موقع حساب کردن ازونجا خارج بشین. کلا تا یه مرد هست زن نباید موقع حساب کردن دست ببره تو جیبش، اگه برد باید بده به مردش که با فروشنده حساب کنه و خودش از مغازه یا رستوران یا ... خارج شه...

ادامه دارد...
برای تـــ♡ـــو
۳۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۲۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

ادامه...

۴۱. از کارهایی که در منزل انجام می دهد، تشکر کنید.

این مورد خیلی تکرار شده، اصولا تشکر و بزرگ نمایی کارای خوب یه مرد خیلی بهش اقتدار میبخشه و اونو مصمم می کنه که برای شما بهترین باشه.


۴۲. پیش از تصمیم گیری های مهم با او مشورت کنید.

اینم تکراریه، مثل قضیه دعوت شدن به مهمونی(البته تصمیم کوچیکیه) من خانمی را میشناسم که بدون مشورت با شوهرش ماشین فروخت!!!! خیلی زشته خیلییییییییییی!!!!


۴۳. توانایی های او را دست کم نگیرید.

اتفاقا توانایی ها و کارای خوبش را بزرگ نمایی کنین و بهش بگین که تو واقعا بهترین و تواناترین مردی هستی که تا الان دیدم، دروغ نه ها؛ اگه بهترین برای شما نبود که همسر شما نمیشد! قسمت شما نمیشد...


۴۴. حرفتان را مستقیم بزنید و از حاشیه رفتن بپرهیزید.

مردا خیلی از حاشیه رفتن بدشون میاد و سردرگم میشن، البته این مسئله باعث نشه که هر توهینی دلمون بخواد را به این هدف که میخوایم متستقیم حرف بزنیم بیان کنیم، نه، مثلا دوست دارین نازتونا بکشه مستقیم بگین نازمو بکش، یا خودتونا لوس کنین نه که غر بزنین و ... غر زدن در مرد احساس شکست ایجاد می کنه...


۴۵. حتی اگر از هم فاصله دارید، توجه تان را به او نشان دهید.

ازین موضوع می تونین برداشتای متفاوتی بکنین، ولی کلا باید به مرد نشون داد که تو در معرض توجه و علاقه ی من هستی...

ادامه دارد...


برای تـــ♡ـــو
۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر